۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵

لبم از زمزمه یاد تو خاموش مباد
غیر تمثال تو نقش ورق هوش مباد

نگهی کش به هزار آب نشویند ز اشک
محرم جلوه آن صبح بناگوش مباد

هوس چادر گل گر ته خاکم باشد
خاکم از نقش کف پای تو گلپوش مباد

وعده گردیده وفا طره پریشانی را
یارب امشب به درازی خجل از دوش مباد

غیر اگر دیده به دیدار تو محرم دارد
فارغ از انده محرومی آغوش مباد

گهری کش نظر از همت پاکان نبود
صرف پیرایه آن گردن و آن گوش مباد

هر که را رخت نمازی نبود از نم می
جای در حلقه رندان قدح نوش مباد

رهرو بادیه شوق سبک سیرانند
بار سر نیز درین مرحله بر دوش مباد

مفتیان باده عزیزست مریزید به خاک
جوشد از پرده دگر خون سیاووش مباد

همه گر میوه فردوس به خوانت باشد
غالب آن انبه بنگاله فراموش مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.