هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان احساسات عمیق انسانی مانند غم، حسرت، عشق و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند جدایی، تنهایی، عشق نافرجام و رنج‌های روحی سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۳

دل اسباب طرب گم کرده در بند غم نان شد
زراعتگاه دهقان می شود چون باغ ویران شد

گرفتم کز تغافل طاقت ما باج می گیرد
حریف یک نگاه بی محابای تو نتوان شد

تو گستردی به صحرا دام و از رشک گرفتاری
کف خاکم به رنگ قمری بسمل پرافشان شد

جنون کردیم و مجنون شهره گشتیم از خردمندی
برون دادیم راز غم به عنوانی که پنهان شد

بدین رنگست گر کیفیت مردن خوشا حسرت
لب از ذوق کف پای تو عشرتخانه جان شد

سراپا زحمت خویشیم از هستی چه می پرسی
نفس بر دل دم شمشیر و دل در سینه پیکان شد

فراغت برنتابد همت مشکل پسند من
ز دشواری به جان می افتدم کاری که آسان شد

چه پرسی وجه حیرانی که هنگام تماشایت
نگاه از بیخودیها دست و پا گم کرد و مژگان شد

ز ما گرم ست این هنگامه بنگر شور هستی را
قیامت می دمد از پرده خاکی که انسان شد

نشاط انگیزی انداز سعی چاک را نازم
به پیراهن نمی گنجد گریبانی که دامان شد

شب غربت همانا شیوه غمخواریی دارد
که هم در ماتم صبح وطن زلفش پریشان شد

قضا از ذوق معنی شیره ای می ریخت در جانها
نمی از لای پالایش چکید و آب حیوان شد

دلم سوزت نهان دارد ولی در سینه کوبیها
چراغی جسته از چشمش اگر داغی نمایان شد

چو اسکندر ز نادانی هلاک آب حیوانی
خوشا سوهن که هر کس غوطه در وی زد تنش جان شد

خدا را ای بتان گرد دلش گردیدنی دارد
دریغا آبروی دیر گر غالب مسلمان شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.