هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناکامی‌ها، اندوه‌ها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید. او از سخن‌های ناگفته، تنهایی، آشفتگی و ناتوانی در بیان احساساتش سخن می‌راند. همچنین به زیبایی‌های ناکام و رنج‌های عشق اشاره می‌کند و در نهایت از قحطی سخن و ناتوانی در بیان دردها می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اندوه، ناکامی و تنهایی نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۶۱

دریغا که کام و لب از کار ماند
سخنهای ناگفته بسیار ماند

گدایم نهانخانه ای را که در وی
در از بستگی ها به دیوار ماند

جنون پرده دارست ما را که ما را
ز آشفتگی سر به دستار ماند

نگه را سیه خال طرف عذارش
به تمغاچی رهرو آزار ماند

ادایی ست او را که از دلربایی
نهفتن ز شوخی به اظهار ماند

چو جویم مراد از شگرفی؟ که او را
نشستن ز شنگی به رفتار ماند

در آیینه ما که ناساز بختیم
خط عکس طوطی به زنگار ماند

گروهی ست در دهر هستی که آن را
ز پیچش نفس ها به زنار ماند

به جز عقده غم چه بر دل شمارد
زبانی که در بند گفتار ماند

ز قحط سخن ماندم خامه غالب
به نخلی کز آوردن بار ماند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.