۱۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶

عجب که مژده دهان رو به سوی ما آرند
کدام مژده که آرند و از کجا آرند؟

ز دوستان نبود خوشنما درین هنگام
که وایه بهر گدای شکسته پا آرند

ز غم چنان شده ام مضمحل که اعدا را
سزد که گنج گهر بهر رونما آرند

نه روی خواستن از حق بود جز آنان را
که بنده وار همی طاعتش بجا آرند

نه بی رضای خدا کارها روان گردد
سپهر و انجم اگر ساز مدعا آرند

نماند ساز مرا هیچ نغمه همنفسان
جز آن که برشکنندش چو در نوا آرند

نخست عمر دگر خواهد از خدا غالب
اگر نوید پذیرایی دعا آرند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.