هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر غنی و استعاره‌های پیچیده، به بیان احساسات شاعرانه‌ای مانند عشق، انتظار، درد، و مستی می‌پردازد. شاعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و با اشاره به مفاهیمی مانند شهادت، مستی، و طبیعت، عمق احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 18+ متن از مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه استفاده می‌کند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و واژه‌ها نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی بیشتری دارند تا به طور کامل درک شوند.

شمارهٔ ۲۱۲

ز لکنت می تپد نبض رگ لعل گهربارش
شهید انتظار جلوه خویش ست گفتارش

ادای لاابالی شیوه مستی در نظر دارم
سر پرشورم از آشفتگی ماند به دستارش

ندانم رازدار کیست دل؟ کز ناشکیبایی
کشم تا یک نفس لرزد به خود صد ره ز هنجارش

بدین سوزم رواجی نیست هی فرهاد را نازم
که از تاب شرار تیشه ای گر مست بازارش

چو بینم زلف خم در خم به عارض هشته ای گویم
که اینک حلقه در گوش کمند عنبرین تارش

ز هم پاشیدن گل افگند در تاب بلبل را
اگر خود پاره های دل فرو ریزد ز منقارش

بتی دارم که گویی گر به روی سبزه بخرامد
زمین چون طوطی بسمل تپد از ذوق رفتارش

بدا گر دوست زندان مرا تاریک بگذارد
بدین حسنی که درگیرد چراغ از تاب رخسارش

بنای خانه ام ذوق خرابی داشت پنداری
کز آمد آمد سیلاب در رقص ست دیوارش

غمم افگند در دشتی که خورشید درخشان را
گدازد زهره وقت جذب شبنم از سر خارش

وکالت کرد خواهم روز محشر کشتگانش را
نباشد تا در آن هنگامه جز با من سر و کارش

نه از مهرست کز غالب به مردن نیستی راضی
سرت گردم تو می دانی که مردن نیست دشوارش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.