هوش مصنوعی: این متن شعری است که از رنج‌های روحی و عاطفی شاعر سخن می‌گوید. او از اسارت در هوس‌ها، ناامیدی، و تلاش بی‌ثمر برای رهایی می‌نالد. شاعر به بی‌وفایی دنیا و امیدهای بربادرفته اشاره می‌کند و از دردهای درونی خود می‌گوید. تصاویری مانند شعله، گل، و پروانه برای بیان احساساتش به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۱۳

مپرس حال اسیری که در خم هوسش
به قدر کسب هوا نیست روزن قفسش

به عرض شهرت خویش احتیاج ما دارد
چو شعله ای که نیاز اوفتد به خار و خسش

صفا نیافته قلب از غش و مرا عمری ست
که غوطه می دهم اندر گداز هر نفسش

ز یأس گشته سگ نفس در تلاش دلیر
مگر ز رشته طول امل کنم مرسش

ز رنگ و بوی گل و غنچه در نظر دارم
غبار قافله عمر و ناله جرسش

مرا به غیر ز یک جنس در شمار آورد
فغان که نیست ز پروانه فرق تا مگسش

جگر ز گرمی این جرعه تشنه تر گردید
فغان ز طرز فریب نگاه نیم رسش

خوشم که دوست خود آن مایه بی وفا باشد
که در گمان نسگالم امیدگاه کسش

بهار پیشه جوانی که غالبش نامند
کنون ببین که چه خون می چکد ز هر نفسش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.