۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۹

چون عکس پل به سیل به ذوق بلا برقص
جا را نگاه دار و هم از خود جدا برقص

نبود وفای عهد دمی خوش غنیمت ست
از شاهدان به نازش عهد وفا برقص

ذوقی ست جستجو چه زنی دم ز قطع راه
رفتار گم کن و به صدای درا برقص

سرسبز بوده و به چمن ها چمیده ایم
ای شعله در گداز خس و خار ما برقص

هم بر نوای جغد طریق سماع گیر
هم در هوای جنبش بال هما برقص

در عشق انبساط به پایان نمی رسد
چون گردباد خاک شو و در هوا برقص

فرسوده رسمهای عزیزان فرو گذار
در سور نوحه خوان و به بزم عزا برقص

چون خشم صالحان و ولای منافقان
در نفس خود مباش ولی بر ملا برقص

از سوختن الم ز شگفتن طرب مجوی
بیهوده در کنار سموم و صبا برقص

غالب بدین نشاط که وابسته که ای
در خویشتن ببال و به بند بلا برقص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.