هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی شاعر در برابر نعمت‌هایی که دارد اما از آن‌ها لذت نمی‌برد، سخن می‌گوید. او از بی‌میلی به زندگی، عشق، طبیعت و حتی وعده‌های الهی می‌نالد و سوال می‌کند که چه سودی از این نعمت‌ها دارد وقتی که نمی‌تواند از آن‌ها بهره‌مند شود. همچنین، از رنج‌های زندگی مانند زحمت خانواده و غم‌های روزگار شکایت می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۲۳

مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟
ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟

خوش ست کوثر و پاکست باده ای که دروست
از آن رحیق مقدس درین خمار چه حظ؟

چمن پر از گل و نسرین و دلربایی نی
به دشت فتنه ازین گرد بی سوار چه حظ؟

به ذوق بی خبر از در درآمدن محوم
به وعده ام چه نیاز و ز انتظار چه حظ؟

در آنچه من نتوانم ز احتیاط چه سود؟
بدانچه دوست نخواهد ز اختیار چه حظ؟

چنین که نخل بلندست و سنگ ناپیدا
ز میوه تا نفتد خود ز شاخسار چه حظ؟

نه هر که خونی و رهزن به پایه منصورست
بدین حضیض طبیعی ز اوج دار چه حظ؟

به بند زحمت فرزند و زن چه می کشییم
از این نخواسته غمهای روزگار چه حظ؟

تو آنی آن که نشانی به جای رضوانم
مرا که محو خیالم ز کار و بار چه حظ؟

به عرض غصه نظیری وکیل غالب بس
«اگر تو نشنوی از ناله های زار چه حظ؟»
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.