هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات و تجربیات درونی خود سخن می‌گوید، از ترس‌ها، امیدها و آرزوهایش. او از شور زندگی، آتش درون و تشنگی معنوی خود می‌گوید و به یاد روزهایی می‌افتد که در راه عشق و جست‌وجو، سختی‌ها را تحمل کرده است. همچنین، به ناکامی‌ها و حرمان‌های خود اشاره می‌کند و در پایان، از طبع هنرمند و روحیه جست‌وجوگر خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۲۴۴

دیدم آن هنگامه، بیجا خوف محشر داشتم
خود همان شورست کاندر زیست در سر داشتم

طول روز محشر و تاب مهر ذوقی بود و بس
جلوه برقی در ابر دامن تر داشتم

تا چه سنجم دوزخ و کوثر که من نیز این چنین
آتشی در سینه و آبی به ساغر داشتم

دوش بر من عرض کردند آنچه در کونین بود
زان همه کالای رنگارنگ دل برداشتم

از خرابی شد فنا حاصل خوشم زین اتفاق
بود مقصودم محیط و سیل رهبر داشتم

یاد ایامی که در کویش ز بیم پاسبان
بستر از خاک ره و بالش ز بستر داشتم

بر سر راهش نشستم بر درش راهم نبود
خویش را از خویشتن لختی نکوتر داشتم

نامه شاهد دگر عنوان شاهی دیگرست
آنچه ناید از هما چشم از کبوتر داشتم

کور بودم کز حرم راندند رفتم سوی دیر
از جمال بت سخن می رفت باور داشتم

سوزم از حرمان می با آن که آبم در سبوست
تا چه می کردم اگر بخت سکندر داشتم؟

هیچ می دانی که غالب چون به سر بردم به دهر؟
من که طبع بلبل و شغل سمندر داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.