هوش مصنوعی: این شعر از غالب بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر در سفر زندگی است. او از دل‌هایی که همراه داشته، لغزش‌های مستانه، و زخم‌های ناخورده سخن می‌گوید. شاعر به ناله‌های خود اشاره می‌کند که مبادا در تاریکی غم گم شوند و چراغ جانش را بر سر راهگذر زندگی نگاه داشته است. او از نازیدن به هنر و بخت خود می‌گوید و از روزهایی یاد می‌کند که مشربش سخن‌سازی بود. در پایان، از نقابی سخن می‌گوید که بر چهره دارد و از خود می‌پرسد که این نقاب را از روی چه کسی برداشته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زخم‌های عاطفی و نقاب‌های اجتماعی نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارند.

شمارهٔ ۲۶۷

وحشتی در سفر از برگ سفر داشته ایم
توشه راه دلی بود که برداشته ایم

لغزد از تاب بناگوش تو مستانه و ما
تکیه بر پاکی دامان گهر داشته ایم

زخم ناخورده ما روزی اغیار مکن
کان به آرایش دامان نظر داشته ایم

ناله تا گم نکند راه لب از ظلمت غم
جان چراغی ست که بر راهگذر داشته ایم

تو دماغ از می پر زور رسانیده و ما
بر در خمکده خشتی ته سر داشته ایم

جا گرفتن به دل دوست نه اندازه ماست
تو همان گیر که آهیم و اثر داشته ایم

مژه تا خون دل افشاند ز ریزش استاد
ماتم طالع اجزای جگر داشته ایم

داغ احسان قبولی ز لئیمانش نیست
ناز بر خرمی بخت هنر داشته ایم

پیش ازین مشرب ما نیز سخن سازی بود
لختی از خوشدلی غیر خبر داشته ایم

وارسیدیم که غالب به میان بود نقاب
کاش دانیم که از روی که برداشته ایم؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.