هوش مصنوعی: این شعر از غالب، با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده، به بیان دردها و رنج‌های عاشقانه، ناامیدی‌ها و دشواری‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از عشق، رنج کشیدن، ناامیدی و جستجوی معنا در زندگی سخن می‌گوید و در نهایت به تلخی‌های زندگی و ناگزیری از تحمل آن‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۸۹

دل زان مژه تیز به یکبار کشیدن
دامن به درشتی بود از خار کشیدن

دارم سر این رشته بدان سان که ز دیرم
تا کعبه توان برد به زنار کشیدن

در خلد ز شادی چه رود بر سرم آیا؟
چون کم نشود باده ز بسیار کشیدن

حق گویم و نادان به زبانم دهد آزار
یارب چه شد آن فتوی بر دار کشیدن؟

گنجینه حسن ست طلسمی که کس از وی
چون عقده نیارد گهر از تار کشیدن

ز آسایش دل گر چه مرادی دگرم نیست
باری نفسی چند به هنجار کشیدن

از بس که دلاویز بود جاده راهش
زحمت دهدم پای ز رفتار کشیدن

از مطلع تابنده نهم پاره لعلی
در رشته دم گوهر شهوار کشیدن

دریاب که با این همه آزار کشیدن
لب می گزم از کار به زنهار کشیدن

جان دادم و داغم که پس از من ز که خواهی
خجلت ز گرانجانی اغیار کشیدن؟

مشتاق قبولم من و دل تاب ندارد
آری ز لب نازک دلدار کشیدن

من کافر زنهاری شاهم به من ارزد
می در رمضان بر سر بازار کشیدن

فرجام سخن گویی غالب به تو گویم
خون جگرست از رگ گفتار کشیدن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.