۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۸

گویی به من کسی که ز دشمن رسیده کو؟
آن پیر زال سست پی قد خمیده کو؟

یادت نکرده خصم به عنوان به لفظ دوست
آن نامه نخوانده ز صد جا دریده کو؟

رعنا دلت به دختر همسایه بند نیست
آن مه رخ به گوشه ایوان خزیده کو؟

دوشینه گل به بستر و بالین نداشتی
آن برگ گل که در تن نازک خلیده کو؟

کس داوری نبرده ز جورت به دادگاه
آن بی گنه که شاه زبانش بریده کو

گویی به شحنه گوی که کس را نکشته ایم
آن نعش نیم سوخته ز آتش کشیده کو؟

گویی خمش شوی چو ز کویم بدر روی
آن دل که جز به ناله به هیچ آرمیده کو؟

گویی دمی ز گریه خونین به ما برآر
آن مایه خون که سر دهم از دل به دیده کو؟

بشنو که غالب از تو رمیده و به کعبه رفت
گفتی شگفتیی که بود ناشنیده کو؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.