هوش مصنوعی: در این متن، صحنه‌ای از یک بزم و مهمانی توصیف شده است که در آن فرامرز و بانو (شخصیت‌های اصلی) در کنار دیگران به شادی و نوشیدن می و خوردن غذا مشغول هستند. در ادامه، توصیفی زیبا از ظاهر بانو و تأثیری که بر دیگران می‌گذارد، ارائه شده است. پیران از حاضران می‌خواهد که لباس رزم را کنار بگذارند و به بزم بپردازند. فرامرز و بانو این پیشنهاد را می‌پذیرند و با کنار گذاشتن زره، بانو چنان زیبا می‌شود که شاه ختن از دیدن او مبهوت می‌ماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم پیچیده‌ای مانند عشق، زیبایی، و صحنه‌های بزم و رزم است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و صحنه‌های شادمانی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

بخش ۱۴ - سخن گفتن فرامرز با پیران برای مهمانداری و قبول کردن پیران و تورانیان و مهمانی کردن فرامرز، ایشان را

شما را اگر دوستی در سر است
می و جام اینجا مهیاتر است

بپذرفت پیران از آن پیلتن
بیامد بر نامدار انجمن

به گردان توران سراسر بگفت
بماندند گردان از آن در شگفت

زتورانیان بود هفتاد گرد
فرامرزشان سوی آن خیمه برد

برفتند در خیمه پور زال
نشستند شادان و فرخنده فال

فرامرز و بانو به تخت بلند
نشستند شادان و دل ارجمند

بر آن تخت فیروز چون ماه و خور
نشستند آن هر دو آزاده سر

همین کرد آهو بر آتش کباب
بخوردند با هم شراب و کباب

از این خوردنی ها که در خورد بود
بیاورد و خوان ها بگسترد زود

کشیدند شایسته خوان سره
زحلوا و هم نان و مرغ و بره

برنجی معطر سرافشان به قند
طبق ها فزون از چه و چون و چند

چو از خوردنی ها بسی خورده شد
دگرگونه خوان ها بگسترده شد

می و رود و مجلس بیاراستند
به هر گونه را مشگری خواستند

پری چهره ترکان صراحی به دست
چو چشم خود از باده ناب مست

ز می روی ساقی شده لاله رنگ
نی اندر فغان بود و در ناله چنگ

گرفته در و بام، دود کباب
به هم کرده آهنگ عود و رباب

نشسته دو آزاده با می به بزم
ولیکن زره در بر و ساز رزم

تن هر دو بد در سلیح گران
چنین گفت پیران بدان سروران

که امروز در دست با جام و بزم
نیاید به تن خوشترین ساز رزم

شما گر ز می چهره گلگون کنید
ز تن جامه جنگ بیرون کنید

فرامرز گفتا که باشد صواب
برون آمد از ابر چون آفتاب

همان زود بانو زره دور کرد
چو خورشید آن خانه پر نور کرد

شد آن بزم روشن ز دیدار او
به جان هر کسی شد خریدار او

چو بانو زره کرد بیرون زتن
فرو ماند بیچاره شاه ختن

چو شیده بدان روی او بنگرید
دلش چون کبوتر زتن بر تپید

قدی دیدی چون سرو آزاده است
رخی دید چون لب شکر داده است

خرد با همه خورد دانی که بود
نیارست هیچ از دهانش ستود

دو ابروی او نقش بستم خیال
چو بر ماه تابنده شکل هلال

از اندیشه ابرویش پیش من
خیال کج آمد کج اندیش من
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.