هوش مصنوعی:
در این متن، فرستادهای از سوی شاه جدید به درگاه مانوش میرسد. مانوش پس از شنیدن پیام شاه، دچار اندوه میشود و یکی از نزدیکانش را به سوی فرستاده میفرستد تا از حال و نشانههای شاه جدید بپرسد. پس از تأیید هویت شاه، مانوش دستور میدهد که بدون سپاه به پیشگاه شاه بروند و اوضاع را بررسی کنند. در نامهای به شاه جدید، مانوش از جنگ و خونریزی ابراز ناخشنودی میکند و صلح و نیکنامی را پیشنهاد میدهد. در پایان، دستور میدهد که نامه نوشته شود و به پیشگاه شاه فرستاده شود.
رده سنی:
14+
این متن دارای مفاهیم عمیق تاریخی، اخلاقی و سیاسی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، زبان شعر و اصطلاحات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
بخش ۱۲ - رسیدن نامه ی کوش به مانوش و فرستادن نامه به سوی کوش
چنین تا به درگاه مانوش شد
همه رنج راهش فراموش شد
چو مانوش برخواند گفتار شاه
ز اندیشه شد رنگ رویش چو کاه
فرستاده را گفت کاین شاه نو
اگرچه بزرگ است و جنگی و گو
شمردن نباید مرا ز آن شمار
که کرده ست زنگی و تازی شکار
گر آهنگ آن بارگاه آورم
چو ریگ بیابان سپاه آورم
بفرمود کاو را فرود آورید
به پیشش می و جام و رود آورید
به دلش اندر اندیشه آمد پدید
یکی پاکدل ز انجمن برگزید
بدو گفت نزد فرستاده شو
سخن خواه از او هر زمان نوبنو
نشان رخ خسرو از وی بجوی
چنانچون بگوید مرا بازگوی
فرستاده رفت و نشان باز جُست
چنان یافت کز پوست آهو درست
چو مانوش را شد درست این گمان
بیاورد دستور را در زمان
بدو گفت گفتار شاهانِ پیش
همانا نباشد در آن کمّ و بیش
همان شاه با جنگ و جوش آمده ست
که از دانش دارنوش آمده ست
تو را رفت باید کنون بی سپاه
بدیدن مر این شاه را پیشگاه
نشان و تن و چهره و کار او
همان ساز و آیین و کردار او
سپاهش ببینی که چون است و چند
چو دانی که با او نباشم بسند
ز من هرچه خواهد بجای آوری
همه گفتنی زیر پای آوری
مگر من به پیشش نیایم به راه
دگر هرچه خواهد ز ما گو بخواه
فرستاده را چیز بسیار داد
فراوان درم داد و دینار داد
یکی پاسخ نامه فرمود زود
فراوان در آن مهربانی نمود
چنین گفت کای شاه رزم آزمای
نفرمودمان کینه جستن خدای
نه تاراج فرمود و خون ریختن
نه اندر جهان شورش انگیختن
وگرنه به گنج و به مردان کار
نتابم ز کس روی در کارزار
یکی گر شود کشته از لشکرم
بتر زآن که ویران شود کشورم
ز گفتار من گر نیایدت رنج
بمانی بجای این همه کام و گنج
چنانچون گذشتند ما بگذریم
از ایدر چه بردند تا ما بریم
بی آزاری و نیکنامی گزین
ز گیتی بسنده کن ایران زمین
جهاندیده دستور را بی سپاه
فرستادم اینک بدان بارگاه
زرای تو آگاه گردد درست
بجای آورد هرچه خواهی تو چُست
که گیتی نیرزد به پرخاش و جنگ
بدین مایه ما را بدو بر درنگ
چو دست نویسنده نامه نوشت
به دستور فرمود تا برنشست
همه رنج راهش فراموش شد
چو مانوش برخواند گفتار شاه
ز اندیشه شد رنگ رویش چو کاه
فرستاده را گفت کاین شاه نو
اگرچه بزرگ است و جنگی و گو
شمردن نباید مرا ز آن شمار
که کرده ست زنگی و تازی شکار
گر آهنگ آن بارگاه آورم
چو ریگ بیابان سپاه آورم
بفرمود کاو را فرود آورید
به پیشش می و جام و رود آورید
به دلش اندر اندیشه آمد پدید
یکی پاکدل ز انجمن برگزید
بدو گفت نزد فرستاده شو
سخن خواه از او هر زمان نوبنو
نشان رخ خسرو از وی بجوی
چنانچون بگوید مرا بازگوی
فرستاده رفت و نشان باز جُست
چنان یافت کز پوست آهو درست
چو مانوش را شد درست این گمان
بیاورد دستور را در زمان
بدو گفت گفتار شاهانِ پیش
همانا نباشد در آن کمّ و بیش
همان شاه با جنگ و جوش آمده ست
که از دانش دارنوش آمده ست
تو را رفت باید کنون بی سپاه
بدیدن مر این شاه را پیشگاه
نشان و تن و چهره و کار او
همان ساز و آیین و کردار او
سپاهش ببینی که چون است و چند
چو دانی که با او نباشم بسند
ز من هرچه خواهد بجای آوری
همه گفتنی زیر پای آوری
مگر من به پیشش نیایم به راه
دگر هرچه خواهد ز ما گو بخواه
فرستاده را چیز بسیار داد
فراوان درم داد و دینار داد
یکی پاسخ نامه فرمود زود
فراوان در آن مهربانی نمود
چنین گفت کای شاه رزم آزمای
نفرمودمان کینه جستن خدای
نه تاراج فرمود و خون ریختن
نه اندر جهان شورش انگیختن
وگرنه به گنج و به مردان کار
نتابم ز کس روی در کارزار
یکی گر شود کشته از لشکرم
بتر زآن که ویران شود کشورم
ز گفتار من گر نیایدت رنج
بمانی بجای این همه کام و گنج
چنانچون گذشتند ما بگذریم
از ایدر چه بردند تا ما بریم
بی آزاری و نیکنامی گزین
ز گیتی بسنده کن ایران زمین
جهاندیده دستور را بی سپاه
فرستادم اینک بدان بارگاه
زرای تو آگاه گردد درست
بجای آورد هرچه خواهی تو چُست
که گیتی نیرزد به پرخاش و جنگ
بدین مایه ما را بدو بر درنگ
چو دست نویسنده نامه نوشت
به دستور فرمود تا برنشست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱ - نامه نوشتن کوش به سوی مانوش
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - گفتگوی صلح با فرستاده ی مانوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.