هوش مصنوعی:
در این متن، نبردی ناگهانی بین سپاه چین و ایران توصیف شده است. سالار چین با دههزار سرباز به ایرانیان حمله میکند، در حالی که ایرانیان تنها سیصد سوار داشتند. پس از درگیریهای اولیه و خستگی برخی از ایرانیان، آتبین (یکی از فرماندهان ایرانی) با شجاعت به میدان بازمیگردد و سربازان را به مقاومت دعوت میکند. او تأکید میکند که با توکل به خدا و پایداری میتوان بر دشمن غلبه کرد. سپس با اسب تندرو خود به قلب لشکر دشمن یورش میبرد و ضربات سنگینی به آنان وارد میکند.
رده سنی:
14+
این متن دارای مضامین حماسی و توصیف نبرد است که ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از واژگان و سبک ادبی کلاسیک ممکن است برای نوجوانان و بزرگسالان قابلدرکتر باشد.
بخش ۴۰ - رسیدن ایرانیان و چینیان بهم
یکی روز ناگاه سالار چین
یکی تاختن کرد بر آتبین
ز بیرون بیشه بدو باز خورد
برآمد ز ناگه ده و دار و بَرد
فزون آمد از چینیان ده هزار
ز ایرانیان بود سیصد سوار
یکی رزم ناگاه پیوسته شد
تنی چند از ایران سپه خسته شد
چو دید آن چنان آتبین از سپاه
بُنه سوی بیشه گسی کرد شاه
بجوشید و برگستوان برفگند
چو باد اندر آمد به اسب سمند
خروشید کای نامداران جنگ
یک امروزتان کرد باید درنگ
که گر سستی آرید در کارزار
نیابید از این دشمنان زینهار
وگر پیش دشمن بدارید پای
نباید بریدن امید از خدای
کز اوی است پیروزی و دستگاه
به لشکر که را کرد باید نگاه؟
که ایشان گنهکار و بدگوهرند
به فرمان ضحاک جادو سرند
بسا لشکر گشن از اندک سپاه
گریزند ناگاه از رزمگاه
بگفت این وز باد، اسب سمند
بر آن لشکر دشمنان برفگند
اگر گرز زد، مرد را کرد پست
وگر تیغ زد، سر بیفگند و دست
یکی تاختن کرد بر آتبین
ز بیرون بیشه بدو باز خورد
برآمد ز ناگه ده و دار و بَرد
فزون آمد از چینیان ده هزار
ز ایرانیان بود سیصد سوار
یکی رزم ناگاه پیوسته شد
تنی چند از ایران سپه خسته شد
چو دید آن چنان آتبین از سپاه
بُنه سوی بیشه گسی کرد شاه
بجوشید و برگستوان برفگند
چو باد اندر آمد به اسب سمند
خروشید کای نامداران جنگ
یک امروزتان کرد باید درنگ
که گر سستی آرید در کارزار
نیابید از این دشمنان زینهار
وگر پیش دشمن بدارید پای
نباید بریدن امید از خدای
کز اوی است پیروزی و دستگاه
به لشکر که را کرد باید نگاه؟
که ایشان گنهکار و بدگوهرند
به فرمان ضحاک جادو سرند
بسا لشکر گشن از اندک سپاه
گریزند ناگاه از رزمگاه
بگفت این وز باد، اسب سمند
بر آن لشکر دشمنان برفگند
اگر گرز زد، مرد را کرد پست
وگر تیغ زد، سر بیفگند و دست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۹ - پرورش کوش
گوهر بعدی:بخش ۴۱ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.