هوش مصنوعی: راوی داستان از روزی می‌گوید که خورشید طلوع کرد و ماه ناپدید شد. او بزرگان را فرا خواند و از اتفاق عجیبی گفت: سال‌ها پیش در لشکرکشی به چین، دختری زیبا یافت که زیبایی‌اش خورشید و ماه را شرمسار می‌کرد. او را پرستش کردند و راوی عاشقش شد. پس از مدتی، آن دختر پسری به دنیا آورد که دندان‌هایی مانند فیل داشت و چهره‌ای ترسناک. راوی از ترس، پسر را در بیشه رها کرد تا طعمه حیوانات شود و مادرش را کشت. اکنون پسر بزرگ شده و انتقام گرفته است. راوی این را نتیجه کار خود می‌داند و معتقد است این تقدیر الهی بوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای موضوعات پیچیده مانند انتقام، تقدیر و خشونت است که برای درک کامل آن، مخاطب به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین صحنه‌های خشونت‌آمیز مانند کشتن مادر و رها کردن کودک در بیشه، برای سنین پایین مناسب نیست.

بخش ۵۹ - رای زدن شاه چین با بزرگان

چو مهر از سر کوه بنمود چهر
نهان گشت ماه از درخشنده مهر

بزرگان و دستور را پیش خواند
وزاین در فراوان سخنها براند

که کاری شگفت آمدستم به روی
از آن پیل دندان وارونه خوی

بدانید کآن سال کز چین سپاه
سوی پیلگوشان کشیدم به راه

به تاراج و کشتن چو بشتافتم
یکی خوبرخ دختری یافتم

خجل گشته خورشید و ماه از رخش
شکر یکبارگی پاسخش

پرستش بیاموختند نخست
دلم راه پیمان او بازجست

سر سال شد کودکی را درست
چو دیدمش، گشتم بر او بر درشت

سرو گوش او چون سر پیل بود
دو چشم از کبودیش چون نیل بود

چو دندان پیلان دو دندانش پیش
ز دیدار و چهرش دلم گشت ریش

شب تیره تا روز نگذاشتم
نهانی ز مردمش برداشتم

سوی بیشه بردم فگندمش خوار
بدان تا بدرّدش مردارخوار

بریدم سر مادرش را به تیغ
دریغ آن چنان خوبچهره، دریغ

کنون چون براندیشم از روزگار
جز آن نیست آن دیو چهره سوار

که یزدان مر او را نگهداشته ست
بر این سان به من برْش بگماشته است

بدان تا جهانی بدانند باز
که در کار یزدان نهان است راز

دد و دام و ماهی و مرغ از نهاد
بپرورد مر بچّه را چون بزاد

چو من بچّه را دشمن انگاشتم
بیفگندم و خوار بگذاشتم

ز کارم بیازرد پروردگار
چنین پیشم آورد فرجام کار

به کام اندر آمد سرِ شست او
گرامی پسر کُشته بردست او

مرا با خداوند پرخاش نیست
گنه را جز این هیچ پاداش نیست

نشانی دگر داشت بر کتف راست
که جز من نداند کسی کآن کجاست

نشان است مانند مُهری سیاه
نکرده ست کس در نشانش نگاه

من این راز برکس نکردم پدید
نه از من کس این گفته هرگز شنید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۸ - اندیشه ی شاه چین درباره ی فرزند دیو چهره اش
گوهر بعدی:بخش ۶۰ - پژوهش شاه چین برای شناسایی فرزند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.