هوش مصنوعی:
در این متن، فردی پس از دریافت دستور، به حضور خسرو میرسد و با احترام و نماز، از او درباره رنج و راه طولانی سوال میپرسد. خسرو از او درباره کارهایش میپرسد و فرد به بیان داستانها و شکایتهای خود میپردازد، از جمله ظلمی که بر او و دیگران رفته است. او از همکاری با دشمن شاه و پیامدهای آن میگوید و اینکه چگونه به او راهنمایی شده و سپاه به فرمان او حرکت کرده است. همچنین، از ویرانی شهرها و بازگشت دشمنان سخن میگوید. در پایان، خسرو از او میخواهد که این سخنان را رازدار بماند و از بازگو کردن آن خودداری کند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم پیچیده تاریخی و سیاسی است و استفاده از زبان ادبی و کهن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، موضوعات مربوط به ظلم، جنگ و دشمنی نیاز به درک بالاتری از مسائل اجتماعی و تاریخی دارد.
بخش ۱۲۷ - گفتگوی کوش با نوشان
دگر روز دستورش اندر رسید
بسی خوردنی پیش خسرو کشید
زمین را ببوسید و بردش نماز
بپرسیدش از رنج و راه دراز
بدو گفت با آتبین کار تو
نگویی که چون بود پیگار تو
سخنگوی نوشان زبان برگشاد
همه داستان دربدر کرد یاد
گله هرچه کرد از بهک یاد کرد
که بر ما و دیهیم بیداد کرد
یکی کرد با دشمنِ شاه دست
از این بود کز ما سواری نرست
وز ایشان سواری نخَست و نکشت
از ایرا که یکسر بدادند پشت
به خمدان مر او را بهک داد راه
به قصرین به گفتار او شد سپاه
زرایش چو ویران شد آن مرز و بوم
در این مرز برگشت بدخواه شوم
چرا نامه کرد او که من کردم این
کز آن شهر برگشت شاه آتبین
وگرنه همه چین بهم برزدی
نرفتی از آن شهر تا بستدی
چو دشمن به فرمان او گشت باز
نه آن هردوان را یکی بود راز
بدو گفت کوش این سخن رازدار
زبان را از این داستان بازدار
بسی خوردنی پیش خسرو کشید
زمین را ببوسید و بردش نماز
بپرسیدش از رنج و راه دراز
بدو گفت با آتبین کار تو
نگویی که چون بود پیگار تو
سخنگوی نوشان زبان برگشاد
همه داستان دربدر کرد یاد
گله هرچه کرد از بهک یاد کرد
که بر ما و دیهیم بیداد کرد
یکی کرد با دشمنِ شاه دست
از این بود کز ما سواری نرست
وز ایشان سواری نخَست و نکشت
از ایرا که یکسر بدادند پشت
به خمدان مر او را بهک داد راه
به قصرین به گفتار او شد سپاه
زرایش چو ویران شد آن مرز و بوم
در این مرز برگشت بدخواه شوم
چرا نامه کرد او که من کردم این
کز آن شهر برگشت شاه آتبین
وگرنه همه چین بهم برزدی
نرفتی از آن شهر تا بستدی
چو دشمن به فرمان او گشت باز
نه آن هردوان را یکی بود راز
بدو گفت کوش این سخن رازدار
زبان را از این داستان بازدار
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۲۶ - پیروزی آتبین و بردن غنیمتها به دریا
گوهر بعدی:بخش ۱۲۸ - نامه نوشتن کوش به سوی بهک و پاسخ وی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.