هوش مصنوعی: در این متن، صحنه‌ای از جنگ و نبرد توصیف شده است. با بیدار شدن خروس و شنیدن صدای شیپور و نای، سپاه به حرکت درمی‌آید. سلم از شنیدن خبر مرگ تور، ابتدا اندوهگین می‌شود اما سپس با توصیه‌های اطرافیان، دلش را خوش می‌کند و تصمیم به انتقام می‌گیرد. نبرد سختی درمی‌گیرد که تا شب ادامه می‌یابد و زمین از خون یلان گلگون می‌شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی صحنه‌های جنگ و خشونت است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال مناسب نباشد. همچنین، درک مفاهیم عمیق‌تر مانند انتقام و اندوه نیاز به بلوغ فکری دارد.

بخش ۳۳۵ - آمدن کوش و سپاهش

بدانگه که از خواب خیزد خروس
خروش درای آمد و بانگ کوس

سپاه آمد و پیل دندان بهم
رمید از دل سلم یکباره غم

ز شادی لبانش پُر از خنده شد
تو گفتی که تور جوان زنده شد

به نیرو شد از کوش و دل کرد خَوش
همی رفت تا پیش آن شیرفش

بپرسید و از کارزارش بگفت
که شد نامور تور با خاک جفت

دل کوش از اندوه تور دلیر
دژم گشت و اندیشه ها کرد دیر

وزآن پس دل سلم خوش کرد باز
بدو گفت کای شاه گردنفراز

سپهر روان را همین است رنگ
گهی آشتی جوید و گاه جنگ

گه آشتی شهریاری دهد
چو جنگ آورد خاک و خواری دهد

تو دل را بدین درد خرسند کن
غمان را به دست خرد بند کن

که من کین آن نامور شهریار
بخواهم، برآرم از ایران دمار

دل سلم خوش کرد و آمد بجای
سپیده دمان بانگ شیپور و نای

برآمد، سپه بر هم آویختند
ز خون یلان گل برانگیختند

همه روز تا شب چکاچاک بود
زمین گِل ز خون، آسمان چاک بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۳۴ - کشته شدن تور به دست منوچهر
گوهر بعدی:بخش ۳۳۶ - گفتگوی منوچهر با قارن درباره ی کوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.