۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

عشق آمد و کرد عقل غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت

ترک عجبی است عشق دانی
کز ترک عجیب نیست غارت

شد عقل که در عبارت آرد
وصف رخ او به استعارت

شمع رخ او زبانه ای زد
هم عقل بسوخت هم عبارت

بر بیع و شرای عقل می خند
سودش بنگر ازین تجارت.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.