هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از بی‌وفایی دنیا و مردم شکایت می‌کند و به دنبال آرامش در باده‌نوشی و عشق است. او از تعلقات مادی دوری می‌کند و امیدوار است که دعاهایش به مقصود برسد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین اشاره به باده‌نوشی دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۱

مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا
که غیر وقت چه داند کسی صفای مرا

چه نسبت است دلم را به جسم زار و نزار
که استخوان نکند صید خود همای مرا

غمی ز مرگ چو آتش نداشتم دیشب
که کرد اخگر من گرم داشت جای مرا

چو اهل زرق و ریا دلق من به نیل مزن
بزن به بادهٔ رنگین خم، ردای مرا

اگرچه کشت مرا ناوک نگاه تو لیک
ستان ز لعل لب خویش خونبهای مرا

به زور باده گشا هر گره که هست مرا
به روی آب بزن نقش بوریای مرا

زیاده ده دو سه ساغر ز خود خلاصم کن
به آب و خاک خرابات زن بنای مرا

به آن امید سعیدا شبی به روز آورد
که این غزل برساند به او دعای مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.