۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را
غبار کفر، لباس است حسن ایمان را

ز خط و زلف چه فرق است روی جانان را
ز هم جدا نتوان کرد کفر و ایمان را

صفات ذات جمالی به غیر، رخ منمای
که کافران نشناسند قدر قرآن را

زاشک، مردم چشم مرا زیانی نیست
چه غم ز حادثه این خانمان به دوشان را

فقیه طعنهٔ می می کند خدایا زود
به آب تلخ سپار این حکیم یونان را

کجا توان به نگاه تو آشنا گردید
نکرده رام، کسی آهوی گریزان را

رقیب را به خدا منع صحبت خود کن
به باغ خود مگذار این هزاردستان را

از آن گذشته ام تا نگه به غیر نیفتد
به گرد دیدهٔ خود خاربست مژگان را

نگاه دار به حق چهارده معصوم
ز شر حادثه مداح شاه کرمان را

ز کثرت غم دوران چه غم سعیدا را
کمند وحدت غم کرده رشتهٔ جان را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.