۳۱۷ بار خوانده شده
بیا بیا که ز عشقت چنان پریشانم
که میرود ز غمت بر زبان پریشانم
تو فارغ از من و من در غم تو
بیا ببین که ز غم بر چه سان پریشانم
نه روی با تو نشستن نه رای ( ... )
من شکسته دل اندر میان پریشانم
نمیتوان که به دست آورم کلاله تو
چو سنبل تو شب و روز از آن پریشانم
نمیتوان که به دست و دیدهام ز ( ... )
ازان همیشه من از دستشان پریشانم
ز دست دیده ودل هیچ کس پریش نگشت
ازین بتر که من اندر جهان پریشانم
چگونه جمع شود خاطرم که ( ... )
ز دست جور تو نامهربان پریشانم
ز عطر مجمر وصفت نیافتم بویی
ازان ز آتش دل چون دخان پریشانم
دلم به وعدهٔ وصل ار چه خوش کند سعدی
چو در فراق بوم همچنان پریشانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که میرود ز غمت بر زبان پریشانم
تو فارغ از من و من در غم تو
بیا ببین که ز غم بر چه سان پریشانم
نه روی با تو نشستن نه رای ( ... )
من شکسته دل اندر میان پریشانم
نمیتوان که به دست آورم کلاله تو
چو سنبل تو شب و روز از آن پریشانم
نمیتوان که به دست و دیدهام ز ( ... )
ازان همیشه من از دستشان پریشانم
ز دست دیده ودل هیچ کس پریش نگشت
ازین بتر که من اندر جهان پریشانم
چگونه جمع شود خاطرم که ( ... )
ز دست جور تو نامهربان پریشانم
ز عطر مجمر وصفت نیافتم بویی
ازان ز آتش دل چون دخان پریشانم
دلم به وعدهٔ وصل ار چه خوش کند سعدی
چو در فراق بوم همچنان پریشانم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تکه ۲۰
گوهر بعدی:تکه ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.