۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو را
که می دارند با شمشیر، قایم دین ابرو را

ز صد ملک سکندر می گریزم همچو افلاطون
اگر بر چهرهٔ آیینه بینم چین ابرو را

ز دیوان خط و خالش نظر برداشتم یکسر
ز چشمش تا شنیدم مصرع رنگین ابرو را

خدنگ تیر مژگانش جزاها می دهد آخر
اگر یک موی در دل هر که دارد کین ابرو را

ندارد گرچه مانندی صف مژگان به خونریزی
ولیکن از کجا آرد به کف تمکین ابرو را

نگفته هیچ کس بر وزن ابروی تو مصراعی
مگر خطت کند بر پشت لب تضمین ابرو را

سعیدا مه به زلف او برابر کی تواند زد
که او پیوسته با خورشید دارد چین ابرو را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.