۱۹۳ بار خوانده شده
رفتار محال است ز کوی تو کسی را
نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام
ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را
مشکل که تو را بیند و از جا نرود کس
چون یاد کند شیفته بوی تو کسی را
در هر صفت از خویش برون رفتم و دیدم
جز ذات تو ره نیست به سوی تو کسی را
فریاد و فغان کار سعیداست به کویت
ورنه سخنی نیست ز خوی تو کسی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام
ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را
مشکل که تو را بیند و از جا نرود کس
چون یاد کند شیفته بوی تو کسی را
در هر صفت از خویش برون رفتم و دیدم
جز ذات تو ره نیست به سوی تو کسی را
فریاد و فغان کار سعیداست به کویت
ورنه سخنی نیست ز خوی تو کسی را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.