۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما
آن است بیشتر سبب افتخار ما

داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش
در یک چمن نشسته خزان و بهار ما

از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار
ز این بیشتر چه کار کند اختیار ما؟

داریم غربت و الم هجر و شکر و صبر
درمان درد یار بود در دیار ما

دریای اضطراب اگر نیستیم چون
ننشست هیچ سروقدی در کنار ما؟

در عالم مثال چو ماه است و آفتاب
با قدرتش معاملهٔ اقتدار ما

دست طلب به مذهب ما بسکه نارواست
دایم کج است پنجهٔ برگ چنار ما

شهباز اوج همت ما زاغ گیر نیست
دنیا به خط و خال نگردد شکار ما

پروانه سر به زانوی حیرت نهد سعیدا
روشن اگر کنند چراغ مزار ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.