۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹

جلا می دهد سینه را اخگر ما
ز دل می برد زنگ، خاکستر ما

به خون لاله سان بارها شسته ایم
سیاهی نشد پاک از دفتر ما

نخواهیم سر در کشیدن به عجز
اگر تیرباران شود بر سر ما

دلیل حوادث توانیم گشتن
که هر داغ شمعی است بر پیکر ما

چو آیینه در پیش روشن ضمیران
عیان است از داغ ما جوهر ما

چو مژگان نظر بند کردیم اگر
نیفتد ز پرواز، بال و پر ما

نپوشد ز ما آنچه پوشیدنی است
شود خرقه گر آسمان در بر ما

چو داریم با ماهرویان سری
نباشد بجز مهر در کشور ما

مگر صحبت داغ گرم است امشب
که پروانهٔ ماست بال و پر ما

سعیدا چو دلداده ای دل به دست آر
که دل می برد هر زمان دلبر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.