هوش مصنوعی:
این شعر از درد و رنج انسان در برابر تقدیر و روزگار سخن میگوید. شاعر از عجز و ناتوانی خود میگوید و اینکه مصائب زندگی، مانند تیرهای آه، راه را بر او سخت کردهاند. او به عفو و بخشش امید دارد و معتقد است که گناهانش در صورت بخشیده شدن، نادیده گرفته میشوند. همچنین، شاعر به فقر و مفلسی خود اشاره میکند و آن را زینتبخش زندگی میداند. در پایان، او به عشق و احترام به معشوق اشاره میکند که حتی باعث ساییده شدن کلاهش به خاک پای او شده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از واژگان و استعارههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربهی زندگی بیشتری دارد تا به درستی درک شوند.
شمارهٔ ۴۶
بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما
مژگان چشم آبله شد خار راه ما
از عجز ما همیشه قوی رشک می برد
با برق می زند دو برابر گیاه ما
یک نکته ای است در نظر اهل معرفت
از خط سرنوشت شکست کلاه ما
از خشم چرخ و کشمکش دست روزگار
شد چون کمان شکستگی ما پناه ما
جایی که چشم عفو تو مژگان به هم زند
در دیدهٔ [صواب] نشیند گناه ما
چون خط و خال، زینت روی دو عالم است
سودای مفلسانه و فقر سیاه ما
تا بوسه دست داده سعیدا به پای او
ساییده است سر به ثریا کلاه ما
مژگان چشم آبله شد خار راه ما
از عجز ما همیشه قوی رشک می برد
با برق می زند دو برابر گیاه ما
یک نکته ای است در نظر اهل معرفت
از خط سرنوشت شکست کلاه ما
از خشم چرخ و کشمکش دست روزگار
شد چون کمان شکستگی ما پناه ما
جایی که چشم عفو تو مژگان به هم زند
در دیدهٔ [صواب] نشیند گناه ما
چون خط و خال، زینت روی دو عالم است
سودای مفلسانه و فقر سیاه ما
تا بوسه دست داده سعیدا به پای او
ساییده است سر به ثریا کلاه ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.