۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب
فرصت غنیمت است بده رایگان شراب

ای خضر تن پرست چه تن می زنی بس است
آب حیات مجلس روحانیان شراب

در پای گل پیاله کشان بس گریستند
جاری است همچو آب در این بوستان شراب

تنگ است بسکه چشم جهان و جهانیان
ای دل نمی رسد به تو یک سرمه دان شراب

گر می نمی دهید برای خدا مرا
باری بیاورید پی امتحان شراب

با مفلسان رند، وفادار نیست دهر
بارد بجای آب گر از آسمان شراب

از عشق و عاشقی به سعیدا چه گفتن است
کس می برد برای مغان ارمغان شراب؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.