هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های طبیعت و احساسات انسانی می‌پردازد. شاعر از خندهٔ گل و گریهٔ شمع سخن می‌گوید و به رابطه‌ی بین عاشق و معشوق اشاره می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند تواضع، ادب، و انتظار دیدار معشوق را بررسی می‌کند. در پایان، به روز قیامت و ارزش سخنان نیک اشاره دارد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیم دینی و فلسفی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است که معمولاً از نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۱۰۱

نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و نماست
ای بسا گریه که چون شمع ز باد است و هواست

سرکنم خم به طمع این چه حکایت باشد
دست بالا نکنم گر همه هنگام دعاست

دلنشین شد بد و نیک و ادب و بی ادبی
تا ز پیش نظرم رسم تواضع برخاست

غم خورد طالب و گو شاد نگردد محبوب
گرچه خورشید نبالید ولیکن مه کاست

پرسش حشر به قانون شریعت باشد
که همین سلسله تا روز قیامت برپاست

بی جمال تو مرا شب نشود هرگز روز
از جهان می شنوم وعدهٔ رؤیت فرداست

گر سخن از قد رعنای تو آید به میان
روز محشر ز همه حرف سعیدا بالاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.