۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶

غم دماغم را پریشان کرده است
ناله جسمم را نیستان کرده است

هر گدایی را که چون از خود گذشت
فقر را نازم که سلطان کرده است

هر که آسان دید دور چرخ را
مشکلی را بر خود آسان کرده است

می تواند جسم ما را جان کند
جان خود را آن که جانان کرده است

معنی آدم ز هر نقشی مخواه
صورتش را گرچه انسان کرده است

دایه اش بس مهربان است و لطیف
طفل ما خود را گریزان کرده است

از تبسم دوش در بازار عشق
دلبر ما شکر ارزان کرده است

کعبهٔ دل را نمی داند چه سود؟
شیخ گو قطع بیابان کرده است

سر به جیب فکر، صوفی زان برد
سیر جنت در گریبان کرده است

تا به جوش آمد سعیدا بحر دل
نطق ما را گوهرافشان کرده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.