هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر است که آسمان را تکیه‌گاه خود می‌داند و از داغ‌ها و اشک‌هایش می‌گوید. او از فراق و اندوه سخن می‌گوید و اشاره‌ای به عشق و دلدادگی دارد. همچنین، شاعر به مرگ و فنا اشاره می‌کند و از قدرت و ناز سخن می‌راند. در پایان، قدردانی از سخنوران و جایگاه شاعر در جهان را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند اندوه، مرگ و عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به درک ادبی بالاتری دارد.

شمارهٔ ۱۳۰

آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است
داغ ها بر تن چو گردون پیرهن گردیده است

سیل اشکم برده از بس پاره های دل مرا
هر سر خاری در این وادی وطن گردیده است

دل به ذوق نوش آن لب های میگون عمرهاست
همچو جام باده سر تا پا دهن گردیده است

گر کلامم سبز گردد در ضمایرها چه دور؟
دشت ها از گریهٔ مجنون چمن گردیده است

همچو اخگر تن به آتش دادگان فارغ دلند
پیشتر از مرگ خاکستر کفن گردیده است

تا کشد افتاده دل ها را از آن چاه زنخ
ناز، دست قدرت و کاکل، رسن گردیده است

قدردانان سخن رفتند یک یک از میان
تا سعیدا در جهان صاحب سخن گردیده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.