۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۴

به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست
جهان هر چه در او هست ماسوایی نیست

به غیر چین جبین و اشارت ابرو
مرا به کعبهٔ دیدار، رهنمایی نیست

از آن به خانهٔ خود الفتی گرفته تنم
که غیر پهلوی خود نقش بوریایی نیست

شکن سر دل و ای عقل هر چه خواهی کن
که مهتر از تو در این خانه کدخدایی نیست

به ذوق می روم از خویشتن که در این راه
نشان چین جبینی و نقش پایی نیست

ز درد خویش نگویم جز آن طبیب به کس
که رحم در دل و در خانه اش دوایی نیست

قسم به حلقهٔ آن زلف تابدار، [سعید]
که خال گوشهٔ آن چشم بی بلایی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.