هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از گرمی عشق و شور و اشتیاق شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبایی مانند باغ، گل، پروانه و آتش، احساسات خود را بیان می‌کند. او از مستی عشق و بی‌قراری خود می‌گوید و معتقد است که تنها عشق معشوق است که می‌تواند او را زنده نگه دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «آتش تو» و «مستی» ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و فکری برای درک صحیح داشته باشند.

شمارهٔ ۱۸۷

دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت
به سینه از هوس آتش تو داغ شکفت

چرا به سر زنم شعله را چو پروانه
بدین نشاط که امشب گل چراغ شکفت

ز بسکه جامه به تن تنگ بود زد صد چاک
گمان مبر که گل از دولت فراغ شکفت

ز گشت کشت و تماشای باغ مستغنی است
به یک دو ساغر می هر که را دماغ شکفت

همین نه زنده سعیداست بر امید لبت
که ز این هوا گل تصویر در ایاغ شکفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.