هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سعیدا، با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، شهادت، حیرت و بی‌قراری می‌پردازد. شاعر با استفاده از مضامین طبیعت و عناصر نمادین مانند خون شهیدان و خندهٔ معشوق، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شهادت و خون ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۸

جوهر تیغی که من بر آن کمر می بینمت
سبزهٔ خاک شهیدان تا کمر می بینمت

خنده کردی و تبسم آن دهان تنگ را
حقهٔ لعل پر از در و گهر می بینمت

تا کجا پا را حنایی کرده بیرون آمدی
باز از خون شهیدان دست تر می بینمت

جزو [و] کلی را که گنجد در خیال آدمی
خود تو می دانی که از آن بیشتر می بینمت

همچو عمر عاشقان بی قرار و بی شکیب
گاه از نزدیک دوری در گذر می بینمت

از محالات است دیدن با نظر روی تو را
خوش محال است این که من عین نظر می بینمت

دید جانان بی سر و پایم به کوی خویش گفت
چون نگاه حیرتی بی بال و پر می بینمت

باز ای کاکل مگر گرد سرش گردیده ای
در نزاکت خوبتر از مشک تر می بینمت

می روم گاهی ز خود گه باز می آیم به خود
گاه در خود گاه در جای دگر می بینمت

در خراباتم سعیدا دید هشیاری و گفت
با وجود مفلسی ها معتبر می بینمت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.