۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۷

دور است و همین باغ و بهاری و دگر هیچ
ماییم و کف دست نگاری و دگر هیچ

زهاد ندارند جز این نقد و قماشی
صد دانهٔ تسبیح شماری و دگر هیچ

ز اسباب جهان دوست نداریم جز این سه
جام می و یاری و کناری و دگر هیچ

همچون جرس ای کعبهٔ مقصود در این راه
داریم همین ناله و زاری و دگر هیچ

می گفت به گل بلبل مسکین که در این باغ
ماییم و همین زحمت خاری و دگر هیچ

معذور که چون روی نمایی به خلایق
ماییم و همین جان نثاری و دگر هیچ

غیر از تن افسرده نداریم پناهی
ماییم و همین کهنه حصاری و دگر هیچ

بر عمر مکن تکیه بزن نقش بر آبی
دور است و شش و پنج قماری و دگر هیچ

زان عمر گرانمایه به اینیم تسلی
گاهی نظر از راهگذاری و دگر هیچ

ز این راه رسیدند به مردی همه لیکن
ماییم و همین گرد و غباری و دگر هیچ

صد شکر که داریم چو سیماب سعیدا
در چاه غمش صبر و قراری و دگر هیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.