هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا یا شاعری عارفمسلک است که به بیان گذرا بودن دنیا و بیثباتی آن میپردازد. شاعر با تکرار عبارت «و دگر هیچ» بر بیاهمیتی همه چیز جز عشق و یار تأکید میکند. او از زاهدان و تسبیحشان، از اسباب دنیوی، و حتی از عمر گرانبها به عنوان اموری بیارزش در برابر عشق یاد میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها چیزی که ارزش دارد، عشق و صبر در راه آن است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیم زهد و بیاعتباری دنیا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۹۷
دور است و همین باغ و بهاری و دگر هیچ
ماییم و کف دست نگاری و دگر هیچ
زهاد ندارند جز این نقد و قماشی
صد دانهٔ تسبیح شماری و دگر هیچ
ز اسباب جهان دوست نداریم جز این سه
جام می و یاری و کناری و دگر هیچ
همچون جرس ای کعبهٔ مقصود در این راه
داریم همین ناله و زاری و دگر هیچ
می گفت به گل بلبل مسکین که در این باغ
ماییم و همین زحمت خاری و دگر هیچ
معذور که چون روی نمایی به خلایق
ماییم و همین جان نثاری و دگر هیچ
غیر از تن افسرده نداریم پناهی
ماییم و همین کهنه حصاری و دگر هیچ
بر عمر مکن تکیه بزن نقش بر آبی
دور است و شش و پنج قماری و دگر هیچ
زان عمر گرانمایه به اینیم تسلی
گاهی نظر از راهگذاری و دگر هیچ
ز این راه رسیدند به مردی همه لیکن
ماییم و همین گرد و غباری و دگر هیچ
صد شکر که داریم چو سیماب سعیدا
در چاه غمش صبر و قراری و دگر هیچ
ماییم و کف دست نگاری و دگر هیچ
زهاد ندارند جز این نقد و قماشی
صد دانهٔ تسبیح شماری و دگر هیچ
ز اسباب جهان دوست نداریم جز این سه
جام می و یاری و کناری و دگر هیچ
همچون جرس ای کعبهٔ مقصود در این راه
داریم همین ناله و زاری و دگر هیچ
می گفت به گل بلبل مسکین که در این باغ
ماییم و همین زحمت خاری و دگر هیچ
معذور که چون روی نمایی به خلایق
ماییم و همین جان نثاری و دگر هیچ
غیر از تن افسرده نداریم پناهی
ماییم و همین کهنه حصاری و دگر هیچ
بر عمر مکن تکیه بزن نقش بر آبی
دور است و شش و پنج قماری و دگر هیچ
زان عمر گرانمایه به اینیم تسلی
گاهی نظر از راهگذاری و دگر هیچ
ز این راه رسیدند به مردی همه لیکن
ماییم و همین گرد و غباری و دگر هیچ
صد شکر که داریم چو سیماب سعیدا
در چاه غمش صبر و قراری و دگر هیچ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.