هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و ستایش معشوق سخن می‌گوید و از تشبیه‌های زیبا مانند آیینه، زلف، و خورشید برای توصیف حالات عاشق استفاده می‌کند. شاعر بیان می‌کند که عاشق در راه معشوق از خود گذشته و سرانجام به فنا می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۲۱۸

خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گردد
ز سر گذشته و چون زلف، گرد ماه تو گردد

تو را ز گرمی آه دلم چه غم باشد
که شعله همچو هوا بر سر گیاه تو گردد

بیاض گردن خورشید خم شود آن سو
به هر طرف که سر کاکل سیاه تو گردد

ز پای افتد و آید به سر سرانجامش
به سرکشی چو سری از خیال راه تو گردد

بر آستان تو کمتر ز نقش پا باشد
هر آن سری که به سرگشتگی ز راه تو گردد

سلوک فقر سعیدا کن ان چنان که دگر
زمین بساط شود آسمان کلاه تو گردد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.