هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سعیدا بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و جهان است. شاعر از خیال پردازی‌های عاشقانه، ناپایداری دنیا، رنج‌های عشق و امید به نجات سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر با اشاره به عشق و ایمان، امیدوار است که در آینده نجات یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۲۲۰

ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می گردد
به سرگر مشت خاری می زنم گلزار می گردد

مشو غافل ز چرب و نرمی گردون بزم آرا
که آخر شمع مومی، نخل آتشبار می گردد

نمی دانم چها دیده است دل از گوشهٔ چشمش
که دایم در قفای مردم بیمار می گردد

به قلب سبحه گردان چون نظر کردم خبر گشتم
که در تسبیح ذکر و در دلش دینار می گردد

پریشان ساز اول خویش را آن گاه عزت بین
که گل چون شد پریشان بر سر دستار می گردد

چرا یاد تو در دل ها نبخشد جان که تصویرت
اگر در خواب مخمل بگذرد بیدار می گردد

چو [مرغی] نیم بسمل شد در او آرام کی باشد
سر منصور از بی طاقتی بر دار می گردد

چو نی تا عشق، بی برگ و نوایم کرد دانستم
که آخر استخوانم ساز موسیقار می گردد

چه غم داری سعیدا گر زپا افتاده ای امروز
که فردا دستگیرت خواجهٔ احرار می گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.