۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۰

کسی ز سر میانش کجا خبر دارد
به غیر بهله که دستی در آن کمر دارد

اگرچه تا حرم وصل کعبه راه خوشی است
ولی ز میکده عارف ره دگر دارد

مرا بجز می هجران دگر نصیب مباد
که عاقبت قدح وصل دردسر دارد

شفا مجو ز مطول ز علم فقه ملاف
که درس عشق معانی مختصر دارد

به آب خضر و به قرص مسیح خنده زند
هر آن کسی که لب خشم و چشم تر دارد

حباب خانهٔ خود را به موج می سپرد
کله به باد دهد آن که ترک سر دارد

سکندر آینه دید و ندید عیبش را
که از برای چه اندوه بحر و بر دارد

ز قبله رو به قفا کرده سجده می آرد
کسی که گوشهٔ محراب در نظر دارد

ز بحر و بر گذرد دل ز جام جم گیرد
کسی که آینهٔ صاف در نظر دارد

ز دست عقل سعیدا به باده برد پناه
که او به قول نبی از بلا خطر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.