هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و نامهربانی معشوق می‌نالد و عشق را با مفاهیمی مانند آتش، نمک در استخوان، و مجنون و لیلی مقایسه می‌کند. همچنین، به موضوعاتی مانند بیداری از غفلت، اهل دل، و تضاد بین عاشق و معشوق پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای خوانندگان جوانتر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۳۵

چه شور است این که دل از دست آن نامهربان دارد
که جای مغز جسم من نمک در استخوان دارد

چسان مستور دارم عشق را واعظ مپوش از من
که حق را در مسلمانی مگر کافر نهان دارد

ز خواب غفلتم بیدار گردانید فریاد درا امشب
صدای اهل دل در گوش اهل ذوق جان دارد

چه غم دارد ز خیل آهوان، لیلی در این صحرا
چو مجنون ناله سوزد دردمندی را شبان دارد

چسان نسبت دهم پروانه را ای شمع با سوزت
تو آتش بر زبان داری و او آتش به جان دارد

نمی دانم سعیدا کین اخوان از چه رو باشد
که [گویی] [یوسفی] با خویشتن این کاروان دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.