هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از وحشی بافقی، به زیبایی رابطهی عاشق و معشوق و رنجهای عشق را به تصویر میکشد. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند "گل" و "بلبل"، از درد عشق و فناپذیری انسان سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۶۲
چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل می خورد
صد گره بالای هم از ناز کاکل می خورد
می کند از عاشقان، معشوق جذب رنگ را
دایماً در این چمن گل خون بلبل می خورد
وحشی دل تازه دارد کام از زلف بتان
آهوی این دشت دایم برگ سنبل می خورد
گرچه مدحم پیش قدر مرتضی برگ که است
نیست ضایع خاطرم جمع است دلدل می خورد
می برد چون خس سعیدا آخرش سیل فنا
با وجود می کسی غم زیر این پل می خورد؟
صد گره بالای هم از ناز کاکل می خورد
می کند از عاشقان، معشوق جذب رنگ را
دایماً در این چمن گل خون بلبل می خورد
وحشی دل تازه دارد کام از زلف بتان
آهوی این دشت دایم برگ سنبل می خورد
گرچه مدحم پیش قدر مرتضی برگ که است
نیست ضایع خاطرم جمع است دلدل می خورد
می برد چون خس سعیدا آخرش سیل فنا
با وجود می کسی غم زیر این پل می خورد؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.