هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از تغییر رفتار معشوق خود شکایت می‌کند و از نبودن لطف و مهربانی‌های گذشته او ابراز ناراحتی می‌کند. شاعر با اشاره به نگاه آشنا، احسان به اسیران، ترحم به فقیران و کرم به بندگان، از تغییر رفتار معشوق می‌پرسد و دل‌تنگی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۲۸۸

آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد
با اسیران سر آن کوی، احسانت چه شد

نی ترحم با فقیران نی کرم با بندگان
ای سرت گردم دل و جانم به قربانت چه شد

سوختی از گرمی خوی ای سراپا آفتاب
عالمی را آن سحاب لطف بارانت چه شد

از دل پرخون و چشم اشکبارم غافلی
با صراحی عهد و با پیمانه پیمانت چه شد

با لب خشک و دل پرخون مراد خویش را
گر نمی یابی سعیدا چشم گریانت چه شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.