هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عناصر طبیعت مانند نرگس، بلبل، سنبل و گل برای بیان احساسات و حالات درونی استفاده می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند فقر، قناعت، توکل و عشق در آن مطرح شده‌اند. در بخشی از شعر، اشاره‌ای به عید و می‌خوارگی نیز وجود دارد که به عاشقان و زخم‌های عاطفی آنان مربوط می‌شود. در پایان، شاعر از خاطراتی درباره شهر کابل یاد می‌کند که دل او را تازه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌ای به می‌خوارگی و زخم‌های عاطفی وجود دارد که مناسب‌تر است برای سنین بالاتر ارائه شود.

شمارهٔ ۲۸۹

پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد
شاخ سنبل را شکستی خاطر گل تازه شد

آن قدر در راه فقر و نیستی کردیم صبر
تا قناعت سبز گردید و توکل تازه شد

شب سخن از پیچش آن زلف آمد در میان
خاطر مجروح ما را داغ کاکل تازه شد

با هلال عید اشارت کرد سوی جام می
عاشقان را زخم شمشیر تغافل تازه شد

دی جهان آرا و شهرآرا به یاد آمد مرا
دل سعیدا از خیال شهر کابل تازه شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.