۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۰

دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می رقصد
که عاقل وجد می آرد از او دیوانه می رقصد

به جام باده هر دم دلنوازی ساز ای ساقی
که تا مستش کنی دیوانه استادانه می رقصد

چنان مستانه مرغان چمن پرواز می آرند
که دام امروز در هر رهگذر با دانه می رقصد

به دور دیگران افلاک دوران دگر دارد
همین در دور ما دوران دون طفلانه می رقصد

فلک از چرخ کی افتد زمین از پای ننشیند
که در بزم جهان تا شیشه و پیمانه می رقصد

نمی دانم که آدم در نهاد خود چه سر دارد
که نه گردون سعیدا بر سر این دانه می رقصد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.