۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند
عاشقان بیشتر از گرمی صحبت سوزند

شمع مومی چه کنی با دل سنگی که توراست
ندهد نور چراغی که به تربت سوزند

حسن یوسف چو شود روی بروی رخ یار
چون چراغی است غریبان که به غربت سوزند

دل به جان سوخت چو هندو که پس از سوختنش
ای بسا دوست که خود را به محبت سوزند

هیچ گه باغ شهیدان نبود بی گل داغ
این چراغی است سعیدا که به نوبت سوزند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.