۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۱

خوش به آسانی به آخر راه مشکل می برند
رهنوردانی که اول پی به منزل می برند

در محبت می شوند ایشان شهید بی سخن
دست و گردن بسته خود را پیش قاتل می برند

درد نوشان جز به پای خم نمی افتند هیچ
خویشتن را در پناه پیر کامل می برند

هر متاعی را که از شهر محبت می رسد
بیشتر در کشور ما جانب دل می برند

آن چنان لب تشنهٔ حرصند ابنای زمان
کز جواب خشک آب از روی سائل می برند

خودفروشانی که در قید زر و مالند و جاه
نام حق را بر زبان هر دم به باطل می برند

مزرع دنیا که سبز از آبرو گردیده است
آبرو آنان که می ریزند حاصل می برند

همت دونان عالم هیچ می دانی که چیست
می کشند از آب، رخت خویش و در گل می برند

واگذار از خود سعیدا زان که در هر مسلکی
هر که از خود بگذرد زودش به منزل می برند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.