هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و شوریدگی سخن میگوید، با اشارههایی به طبیعت (گل و لاله)، عشق زمینی و عرفانی، و همچنین ارجاع به شهدای کربلا. شاعر از جنون عشق، الفت ناشناخته، و تأثیر عمیق معشوق بر خود میسراید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات تاریخی و نمادین (مانند کربلا) که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد.
شمارهٔ ۳۴۳
مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوشید
که باز شور و جنون در دماغ ما جوشید
عنان ز گرد تو شد ابلق نظر را گرم
غبار کوی تو گویا به توتیا جوشید
چه الفت است خدایا که او به من دارد
کسی ندیده به بیگانه آشنا جوشید
حنا به آن کف پا رو به رو نشد هرگز
بسی به خون شهیدان کربلا جوشید
به روی یار سعیدا سخن به عکس مگوی
که خون شرم در آیینهٔ حیا جوشید
که باز شور و جنون در دماغ ما جوشید
عنان ز گرد تو شد ابلق نظر را گرم
غبار کوی تو گویا به توتیا جوشید
چه الفت است خدایا که او به من دارد
کسی ندیده به بیگانه آشنا جوشید
حنا به آن کف پا رو به رو نشد هرگز
بسی به خون شهیدان کربلا جوشید
به روی یار سعیدا سخن به عکس مگوی
که خون شرم در آیینهٔ حیا جوشید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.