۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۷

شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ
خون جوشد از دمش چو می ارغوان لذید

شد آبروی تیغ تو در کام جان لذیذ
خون از دمش به دل چو می ارغوان لذیذ

گردون چو نیشکر به دهان می مکد مرا
آری که در مذاق بود استخوان لذیذ

با آن که خامش است دلا راست گو سخن
حلوای قند یا لب آن مهربان لذیذ؟

تا قند ذکر را نرسانی به کام دل
کی می شود ز نام سعیدا دهان لذید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.