هوش مصنوعی: این شعر از عشق، فراق، رنج‌های عاشقانه و ناامیدی‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از شب وصل و شادی‌های گذرا یاد می‌کند، اما در نهایت به پشیمانی و رنج‌های زندگی می‌پردازد. او از غم‌های بی‌پایان و ناامیدی از روزگار شکایت دارد، اما در پایان به شکرگزاری برای رسیدن به سعادت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی مانند اشاره به پیراهن یوسف نیاز به دانش پیشینه‌ای دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۳۴۹

شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار
ماه را دید به رخسار تو دید آخر کار

یاد از پیرهن یوسف مصری می داد
هر نسیمی که ز کوی تو وزید آخر کار

حاصل کار جهان غیر پشیمانی نیست
کیست در دهر که دستی نگزید آخر کار؟

بسکه مشق غم بی برگ و نوایی کردیم
از نی خامهٔ ما ناله دمید آخر کار

سینه ام شد هدف ناوک مژگان دیگر
غم دل باز کمان که کشید آخر کار؟

شادی وصل به یک غمزه تلافی ها کرد
انچه دل در غم هجر تو کشید آخر کار

فلک از دیدهٔ امید کشید آب حیات
نشود تا که سیه چشم سفید آخر کار

روز تا روی به زردی ننهد ممکن نیست
رنگ از چهرهٔ ایام پرید آخر کار

عمرها گرچه ز ما صرف شقاوت گردید
شکرلله که گشتیم سعید آخر کار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.