هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی و عاشقانه است که بر محوریت عشق به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) و بی‌نیازی از دنیا و تعلقات آن تمرکز دارد. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، مانند جام خون، شیشه دل، کهف بلند، و داستان یوسف و یعقوب، به بیان حالات عرفانی و عاشقانه خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات تاریخی و دینی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۸۵

پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گو مباش
شیشه دل کافیست مینا گر نباشد گو مباش

تن ز جان و دل ز غیر دوست خالی می کنیم
خواب را در چشم ما جا گر نباشد گو مباش

آسمان کوه است و عالم کهف این کوه بلند
در بن این کهف مأوا گر نباشد گو مباش

نقش انسانیت ما ستر حال ما بس است
جامهٔ دیبا و کمخا گر نباشد گو مباش

چون ز آغوش پدر در چاه غم یوسف فتاد
دیدهٔ یعقوب بینا گر نباشد گو مباش

کشت با تیر نگاه و با زبان ناز گفت
بی قراری چون سعیدا گر نباشد گو مباش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.