۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۶

چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مباش
آینه زنگی مجلا گر نباشد گو مباش

شهسوار راه غم را دل به منزل می برد
در طریق دوستی پا گر نباشد گو مباش

چون بود همخانه دشمن خانه ویران بهتر است
چون نباشد دوست، دنیا گر نباشد گو مباش

گرد سر گردیدنش کافی است شمع بزم را
در چمن پروانه را جا گر نباشد گو مباش

کاکل مشکین برای بردن دل ها بس است
حلقهٔ زلف سمن سا گر نباشد گو مباش

از نظرها چون سعیدا کرد پنهان روزگار
صورت قبر تو پیدا گر نباشد گو مباش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.